تبریکی برای شهادت برادر
دست و هنر: اخوی من که دو سال از من کوچک تر بود در پادگان مرند خدمت می کرد. گمان می کنم که تابستان آن سال (1357) به مرند رفته بودم. حضرت امام فرموده بودند که سربازها از پادگان فرار کنند. آن موقع برادرم راننده فرمانده تیپ آنجا شده بود. وی در جای حساسی حضور داشت. نمی توانست وضع آنجا را تحمل کند. با این دستور امام، پیش از 12 بهمن به تهران برگشته بود.
به گزارش دست و هنر به نقل از ایسنا، مرحوم سردار علی اصغر زارعی از فرماندهان جنگ الکترونیک سپاه در دوران دفاع مقدس، در قسمتی از کتاب تاریخ شفاهی خود به بیان خاطرات خود از مبارزات مقابل رژیم طاغوتی قبل از پیروزی انقلاب پرداخته که به مناسبت چهل و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران آنرا مرور می نماییم.
«ما با دوستان خود در اهواز، همچون آقای شمخانی و طیف ایشان ارتباط داشتیم و نظر آنها را دراین باره بوسیله دوستانی که با آنها جلساتی داشتند، جویا می شدیم. گمان می کنم حتی تا حول وحوش ۱۶ آذر ۵۷، فضا طوری نبود که کسی مطمئن باشد حضرت امام تا یکی دو ماه دیگر به ایران بیاید. بحث همه این بود که باید کارهای عمیق تری انجام داد و مبارزه را قوی تر سازماندهی کرد.
ما فکر می کردیم ممکنست مبارزه برای پیروزی انقلاب چند سال دیگر هم ادامه پیدا کند؛ فضای فکری محیط دانشجویی و دانشگاهی این طور بود. بعضاً روحانیونی از قم به آبادان می آمدند. وقتی از آنها می پرسیدیم که تحلیل شما چیست؟ عمدتا می گفتند: باید مبارزه ادامه پیدا کند؛ چون طرف مقابل حسابی قوی است.
واقعاً فضا پلیسی و امنیتی بود. بالاخره دنیا پشت رژیم شاه بود. به نظر من، اصلاً نمی شد پیش بینی نمود که امام به زودی به ایران برگردد. حتی وقتی که حضرت امام تشریف آوردند، این تصور که تا ده روز آینده کار رژیم تمام و حکومت جابه جا خواهد شد، وجود نداشت؛ یعنی پس از ورود ایشان به ایران، بازهم فکرمان ادامه مبارزه بود و پیروزی قطعی و استقرار نظام اسلامی ظرف مدت ۱۰ روز بعد از ورود ایشان، برای امثال ما متصور نبود.
شکستن اعتصاب پالایشگاه آبادان
قبل از پیروزی انقلاب، حول وحوش ۱۲ بهمن یا همین حوالی بود که حضرت امام پیام دادند که برای تولید نفت داخلی، اعتصاب پالایشگاه نفت آبادان باید شکسته شود تا نفت به مردم برسد؛ چون آن زمان هوا سرد بود و مردم در مضیقه بودند.
تیمی از تهران به عنوان مأمور به آبادان آمدند. آقای سوداگر و آقای هاشمی رفسنجانی بودند. یک نفر دیگر هم بود که بعداً جزء وزرای دولت موقت شد. من با خودم فکر می کردم، مگر می شود که برویم و اوضاع را کنترل کنیم؟ ولی این ها آمدند تا با بچه های انجمن اسلامی و بچه های دانشگاه برنامه ای طراحی نمایند که سهمیه نفت تولیدی بالاتر برود؛ ولی فقط در حد تولید داخلی باشد و خارج از آن تولید نشودو آنها رفتند و برنامه ریزی کردند.
شهادت برادر
اخوی من که دو سال از من کوچک تر بود در پادگان مرند خدمت می کرد. گمان می کنم که تابستان آن سال (۱۳۵۷) به مرند رفته بودم. حضرت امام فرموده بودند که سربازها از پادگان فرار کنند. آن موقع برادرم راننده فرمانده تیپ آنجا شده بود. وی در جای حساسی حضور داشت. نمی توانست وضع آنجا را تحمل کند. با این دستور امام، پیش از ۱۲ بهمن به تهران برگشته بود.
روز ۱۹ بهمن که درگیری ها شدید شده بود، او و عده دیگری از بچه های انقلاب برای خلع سلاح کلانتری جوادیه به آنجا رفته و کلانتری را خلع سلاح کرده بودند. بسیاری از اسلحه ها به دست بچه های انقلابی افتاده بود. روز ۲۲ بهمن که درگیری ها در باغ شاه (پادگان حُر فعلی) شدید شده بود، او با دوستانش برای مساعدت با سایر انقلابی ها رفته بود آنجا سنگر گرفته بود تا تیراندازی کند که همان جا هدف گلوله عوامل رژیم شاه قرار گرفت و شهید شد.
بعداً چند تا از بچه های محل آمده بودند و گفته بودند که ما دیدیم که وی در درگیری با مأموران شاه شهید شد. پدرم در غسالخانه بهشت زهرا (س) پیکر مطهر ایشان را پیدا کرده بود. چند روز پس از ۲۲ بهمن به من زنگ زدند. پدرم پس از حال و احوال به من اظهار داشت: خبر داری حسن شهید شده؟ گفتم: نه! اظهار داشت: حسن در درگیری ها شهید شده.
من درحالی که شوکه شده بودم، گفتم: تبریک می گویم! بالاخره ما هم توفیق پیدا کردیم تا در انقلاب شهید بدهیم. شما هم پدر شهید هستی و باید صبر داشته باشی. این حرف من موجب شد روحیه مقاومت در پدرم بیشتر شود. آن موقع، خودم چون در آبادان درگیر کارهای انقلابی و به شدت مشغول بودم، به تهران نرفتم. گمان می کنم حدود ده پانزده روز بعد توانستم به تهران بروم. من به داشتن چنین برادری افتخار می کنم.
منبع:
نیازی، یحیی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: جنگال: روایت: علی اصغر زارعی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۰، صص ۵۴، ۵۵، ۵۶، ۵۸، ۵۹
منبع: دست و هنر
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب