به خانه برگشتند و دیدند اثاثشان سر جایش است ولی دیگری از آن استفاده می کند

به خانه برگشتند و دیدند اثاثشان سر جایش است ولی دیگری از آن استفاده می کند دست و هنر: فکرش را بکنید، مردمی مجبور شدند زندگی خودرا رها کنند، پس از چندی به خانه هایشان برمی گشتند تا ببینند چه خبر است، می دیدند اثاثیه منزلشان سر جایشان است اما دیگری از آنها استفاده می نماید.


نرگس قندیل زاده، مترجم کتاب «دروازه خورشید»، برگزیده ششمن دوره جایزه ابوالحسن نجفی، در رابطه با این کتاب اظهار داشت: غسان کنفانی، نویسنده فلسطینی، در کتاب «عائد إلی حیفا» حکایت مردم فلسطین را بازگو می کند که مجبور شدند زندگی خویش را رها کنند، بعد به خانه هایشان برمی گشتند تا ببینند چه خبر است، چه کسی جای آنها آمده، بعد می دیدند اثاثیه منزلشان سر جایشان است و دیگری ای چه اسراییلی و چه فلسطینی از آنها استفاده می نماید. نکته اصلی «عائد الی حیفا» اینست که وقتی دو شخصیت اصلی رمان برمی گردند، متوجه می شوند فرزندشان را که در سال ۱۹۶۷ هنگام فرار جا گذاشته بودند، سرباز ارتش اسراییل شده که این مورد خیلی تکان دهنده است.
وی در ادامه بیان نمود: این ایده که مردم برگردند به خانه های تصاحب شده خودشان و خانه و اثاث خانه را در اختیار دیگری ببینند، بخش کوچکی از مضامین غنی «دروازه خورشید» را تشکیل می دهد. تعداد بسیار زیادی راوی حکایت شان را نقل می کنند که به خانه برگشتم و با چه شرایطی مواجه شدم، هرکدام چطور برخورد کردند، یا اینکه نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان. این حکایت ها صفحات بسیار زیادی از رمان را تشکیل می دهد. البته همه‌ی این ها را یک راوی بیان می کند که پیش بردن یکی از دو خط اصلی رمان را برعهده دارد؛ دکتر خلیل که خود پیشینه خیلی خواندنی و تأثر برانگیزی دارد و گرفتار عشق پیچیده ای است، هم اکنون [درحال روایت حکایت ها] هم در وضعیت پیچیده ای به سر می برد.
او افزود: دکترخلیل در خطاب به یونس [دیگر شخصیت اصلی رمان] حرف می زند؛ یونس یک رزمنده فلسطینی است که در اغماست. زندگی و پیشنیه و حال حاضر او هم که در اغماست، پیچیدگی های بسیاری دارد، داستان های بسیاری حول محور یونس و عشق ابدی اش به همسرش می چرخد و البته شینطت هایش به رغم این عشق باشکوه!
قندیل زاده طیف گسترده روایت ها از ابتدا تا پایان را از جذابیت های رمان دانسته و اظهار داشت: هم سرنوشت خود یونس که به سرنوشت فلسطین گره خورده و هم سرنوشت خلیل که بسیاری از روایت ها را به چشم دیده یا از دیگران شنیده چه بود. در این موارد یا اعتراف می نماییم که مطمئن نیستیم یا خودمان حفره های خاطرات را پر می نماییم تا روایت را کامل و مخاطب را قانع نماییم.
او تاکید کرد: این قطعیت نداشتن و تاکید بر اینکه هیچ چیز قطعی نیست برایم جذاب بود. آنچه در مقدمه کتاب اشاره نکردم تشکیک در اصل وجود غاری به نام «دروازه خورشید» در سخن اُم حسن، یکی از راویان مهم کتاب، است. همه چیز در موجی از نسیان و خواب و خیال و توهم و آرزو و مصلحت و کینه و افسانه و فانتزی و فراموشی و خطای دید و هزار اختلال دیگر قرار دارد و کسی نمی تواند بر صحت و دقت کامل هیچ روایتی قسم بخورد ولی واقعیتی در خارج وجود دارد، آن هم هجوم شبه نظامیان صهیونیست به مناطق فلسطینی نشین قبل از استقرار دولت صهیونیستی است. آنها با ویران کردن روستاها، قتل و غارت و جنایت و تجاوز دولت خویش را برپا کردند و ادامه دادند.
این مترجم اضافه کرد: این حقیقت بیرونی وجود دارد و آدم های عادی آنرا نقل می کنند و طبیعی است از زندگی واقعی آدم های عادی حماسه بسازند. آدم های معمولی را که اهل ترسیدن، دروغ گویی و فریب هم هستند، به قهرمان تبدیل کنند. این اعتراف به فراموش کاری ها، معمولی بودن آدم ها و خاکستری بودن شخصیت ها سبب می شود روایت ها کاملا باورپذیر باشند. این خصوصیت ها بود که کتاب را برای من جذاب کرد.
قندیل زاده با عنایت به اینکه چند روز پیش از برنده شدندش، ترجمه حمیدرضا مهاجرانی از این کتاب هم بعنوان نامزد چهملین دوره جایزه کتاب سال معرفی شده بود، اظهار نمود: خبر نداشتم که ترجمه آقای مهاجرانی نامزد کتاب سال شده است. به نظرم خود کتاب «باب الشمس» یا «دروازه خورشید»، کتاب مهمی است.
او در رابطه با اینکه بعضی از مترجمان برای ترجمه کتاب به فهرست های پرفروش نظر دارند که لزوما چیز بدی هم نیست، اظهار داشت: اینکه کتاب پرفروش بوده یا نه، برایم خیلی مهم نبود. البته کتاب هایی که برگزیده ام لزوما بین پرفروش ها و عامه پسندها نبودند و شاید هم باشند. انتخاب «باب الشمس» به لحاظ محتوا بود.
نرگس قندیل زاده می گوید: خاطرات بد تاریخی، اجتماعی و سیاسی از گذشته تا امروز و ترجمه های نامطلوب از متن عربی که نتوانستند امانت را به سلامت به دست صاحبش برسانند و همینطور آموزش نامطلوب زبان عربی، از علل ناآشنایی با ادبیات معاصر «عرب» است.
قندیل زاده در رابطه با دلیل بیگانگی مخاطبان فارسی زبان با ادبیات معاصر کشورهای عربی، توضیح داد: معمولاً هموطنان ما چندان اشتیاقی به ادبیات عربی ندارند و به رغم گستردگی جهان عرب با کتاب های ترجمه شده از زبان عربی و فضای فکری و فرهنگی جهان عرب ناآشنا هستند. جهان عرب شامل بیست و چند کشور با مساحت یک قاره است که تنوع فرهنگی بسیار زیادی دارد، از کشورهای حاشیه خلیج فارس تا حوزه شامات و شمال آفریقا، هرکدام به لحاظ سابقه استعماری و غیر استعماری، در کنار فرهنگ عربی و اسلامی، آمیزه ای از فرهنگ بومی خود و فرهنگ و اندیشه غربی را هم دارند.
او با تاکید بر غنای فرهنگی جهان عرب و بی اطلاعی ما از ادیبان و اندیشمندان عرب، دلیل این مورد را این گونه توضح داد: خاطرات تاریخی، اجتماعی و سیاسی دور و نزدیکی که ما با برچسب عرب و عربی داریم، این حال ناخوشایند کنونی را رقم زده است. منظورم دوران درازی از زمان ورود عرب ها به ایران تا شرایط امروز است. معمولاً کسانی به ادبیات عربی رو می آورند که اهل فن و اهل فضل هستند و هدفشان ارتباط برقرار کردن با متون ادبی قدیم خودمان و متون دینی است. البته ادبیات معاصر عربی هم چنان نیست که از اقبال بی بهره باشد، ولی نه چندان که شایسته‌ی آن است.
قندیل زاده اضافه کرد: نسل امروز و روز گذشته، یعنی همین دانش آموزان و دانشجویان امروز و پدر و مادرهایشان به خاطر نوع آموزشی که داشتند ادبیات عربی را دوست نمی دارند. زبان عربی به اجبار و با روش های نامطلوب به آنها آموزش داده شده، فقط ذهب ذهبا را یاد بگیرید تا به کنکور برسید. از سوی دیگر هموطنان ما طعم متن استوار ترجمه شده از عربی را نچشیده اند، متنی که هم خود استوار و شایان خواندن باشد و هم ترجمه اش. گاه ترجمه هایی که وجود دارد، چندان خوب نیستند و چه بسا اصلا معلوم نباشد صاحب متن اصلی چه گفته است.
او با بیان اینکه تعداد مترجمان که از زبان عربی ترجمه می کنند دارد زیاد می شود اما تعداد ترجمه های نامطلوب هم زیاد است، افزود: جوانی را دیدم که کتابی از نجیب محفوظ را خوانده بود و می گفت مشخص نیست این نویسنده چه می گوید، برنده جایزه نوبل هم شده است. این مخاطبِ علاقمند به ادبیات زبان عربی نمی داند و نمی تواند با رفتن به متن اصلی اندیشه و احساس و هنرِ بیان این ها در آنرا دریابد.
به قول قندیل زاده، خاطرات بد تاریخی، اجتماعی و سیاسی از گذشته تا امروز و ترجمه های نامطلوب از متن عربی که نتوانستند امانت را به سلامت به دست صاحبش برسانند، از علل ناآشنایی با ادبیات معاصر عرب است.
وی همینطور در رابطه با ترجمه هایی از ادبیات عربی که از زبان دوم صورت می گیرد، با بیان اینکه تعداد این ترجمه ها کم است، اظهار داشت: در مسافرت هر اثر ادبی از زبان مبدأ تا زبان مقصد، طبیعی است که چیزهایی، زیبایی هایی، تأثیرهایی از دست برود، چونکه نویسنده و شاعر در فضای فکری و فرهنگی دیگری اثر خویش را آفریده و خیلی از اصطلاحات و اشارات در همان چارچوب فکری و فرهنگی معنای خویش را افاده می کنند یا نویسنده متن مبدأ از برخی صنایع ادبی بهره برده که اصلاً قابل انتقال به زبان دیگر نیستند. مترجم اینجا باید از فنی از فنون ترجمه به نام «جبران» استفاده نماید و با به کارگیری ابزارهای زبانی زبان مقصد، آن تأثیرِ ازدست رفته را به ترجمه بازگرداند. حالا اگر قرار باشد مترجمی بیاید و همین اثر را از متن ترجمه شده زبان دوم به زبان خود ترجمه کند ریزشِ مفاهیم و تأثیرات دوبرابر می شود.
وی در همین زمینه افزود: بعضی از مترجمان ما به اندازه کافی امانت دار و دقیق نیستند و وقتی به ترجمه از ترجمه هم روی می آورند حاصل کار پدیده بسیار نامطلوبی می شود. البته ما کتاب «اندیشه عرب در عصر لیبرالیسم» را هم داریم که آلبرت حورانی به انگلیسی نوشت و مترجم از ترجمه عربی ترجمه کرد، ولی هم ترجمه عربی کار دقیقی بود و هم ترجمه فارسی را کسی که هم با مبحث کتاب آشنا بود و هم بر زبان انگلیسی تسلط داشت با زبان اصلی مقابله نمود. من این ترجمه فارسی را با ترجمه عربی مطابقت دادم و دیدم کار بسیار خوبی درآمده است. یعنی در ترجمه از ترجمه هم اگر چنین دقت و وسواسی در کار باشد، محصول نهایی قابل اعتماد است و میتوان به مترجم دست مریزاد گفت.
قندیل زاده در رابطه با وسواس داشتن در ترجمه هم اظهار داشت: وسواس یک وجه مثبت دارد و یک وجه منفی؛ معمولاً از آن بعنوان بیماری یاد می کنند که من این بیماری را دارم. وجه منفی وسواس اینست که تعداد ترجمه های آدم وسواسی خیلی کم می شود. مسلم است که وقتی تعداد ترجمه ها زیاد باشد، مردم با تعداد بیشتری از ادیبان و اندیشمندان غیرایرانی آشنا می شوند و این پدیده مبارکی است. ولی وجه مثبت وسواس اینست که کار را دقیق انجام می دهید و ظرایف کار را لحاظ می کنید و محصول فعالیت تان کم غلط خواهد بود.
وی در ادامه اظهار داشت: اگر نتیجه انتخاب برگزیده جایزه ابوالحسن نجفی از ادبیات عرب سبب روی آوردن مخاطبان به ترجمه های عربی باشد، اتفاق مبارکی است و در آن صورت وقتی که برای کتاب گذاشتم ارزشش را داشته است. این کتاب ۴ سال دست من بود؛ طبعا کتاب را یک مرتبه خواندم. بار دوم آغاز به ترجمه کردم. دفعه سوم به مقابله با متن پرداختم و دیدم جاهایی اشتباهات فاحش و آبروبری داشتم و آنها را برطرف کردم. دفعه چهارم در جایگاه منتقد و مخاطب جدی ادبی فارغ از متن اصلی، کتاب را خواندم تا مشکلات، چالش ها و دست اندازهایی را که در متن فارسی بوجود آورده بودم، متوجه شوم و برطرف کنم. بارها و بارها ترجمه را خواندم و به دوستانم هم دادم که آنها هم بخوانند.
او سپس توضیح داد: البته باید بگویم در ترجمه اولیه، محقق هم بودم. این کتاب اشارات تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بسیاری داشت که تلاش کردم، گره های همه را باز کنم و در پانوشت برای خواننده توضیح بدهم. اگر نویسنده گفته «عاقد آمد و فاتحه خوانده شد.» خواننده می گوید فاتحه را در مجلس ترحیم برای متوفی می خوانند. من توضیح دادم این یک مساله فرهنگی است و در بعضی از کشورهای عربی در خطبه عقد سوره فاتحه را می خوانند. گاه مجبور می شدم دوست عربی پیدا کنم که گفت وگوهای عامیانه را برایم به زبان عربی فصیح توضیح بدهد. ارجاعات سیاسی را با تحقیق و تفحص بسیار و پیگیری سرنخ ها به دست می آوردم. این وسواس سبب می شود، خروجی شما اشتباهات زیاد در درک مفهوم متن اصلی و دست اندازهای فراوان در ترجمه فارسی نداشته باشد. هر مترجم سطحی از وسواس یا بهتر است بگوییم دقت را باید در ترجمه داشته باشد. این سطح از دقت احترام به شعور خواننده است.




منبع:

1401/11/30
10:09:48
444
0.0 / 5
تگهای خبر: آموزش , دانشجو , زیبایی , سلامت
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
X
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۸ بعلاوه ۵
دست و هنر
dastohonar.ir - حقوق مادی و معنوی سایت دست و هنر محفوظ است

دست و هنر

هنر و صنایع دستی