1000 كلمه از زندگی 100 ساله پیرترین شهردار زنده تاریخ یزد
دست و هنر: یزد پیرترین شهردار زنده تاریخ یزد با یك قرن تجربه و خدمت به سرزمینش زندگی خودرا در یك هزار كلمه خلاصه می كند.
«رضا سخندان» پیرترین شهردار زنده یزد در نهم مرداد سال ۱۳۰۰ بر خشتی که فرخی یزدی روی آن دیده به جهان گشوده بود، در خانواده ای از طبقه متوسط آن روزگار متولد شد.
دوران کودکی را با عشق به تحصیل شروع کرد اما در آن روزگار که تنها فرزندانی از طبقه اشرافی حق تحصیل داشتند، مشکلات زیادی بر سر راه تحصیلش قرار داشت، بطوریکه با سختی و گذر از میان سر و صدا و دعواهای طبقه اشرافی، در نخستین مدرسه یزد ثبت نام کرد.
کودکی های سخندان که از روزگار تبعیض طبقاتی و بیعدالتی آن دوران حکایت می کند، با عصر مبارزه فرخی یزدی شاعر و روزنامه نگار سیاسی و اجتماعی هم زمان بوده است.
وی که عموزاده فرخی یزدی است و به قول خودش تا حالا تلاش نموده راه و سیره ی این شاعر و روزنامه نگار و فعال سیاسی را ادامه دهد، در گفت و گو با خبرنگار ایسنا، سخن را با عشقش به تحصیل آغاز می کند و می گوید: به هر نحوی بود در مدرسه ثبت نام کردم، البته اوایل خانواده های اشرافی بسیار به این مساله معترض شدند چونکه آن روزها جامعه تفکیک شده بود و قشر متوسط و اشرافی کاملاً مجزا از هم زندگی می کردند بطوریکه حتی فرزندان این اقشار نیز با هم تعامل و ارتباطی نداشتند.
وی امتحانات را برگ برنده ای برای ماندگاری در مدرسه و تحصیلش می خواند و می گوید: برگه های امتحانات در آن دوران از تهران به صورت مهر و موم شده به مدرسه می رسید و سر جلسه ی امتحان و در حضور مسئولان باز و در بین دانشآموزان توزیع میشد و معلمان نیز بعد از امتحان باردیگر مستقیماً آنها را برای تصحیح به تهران ارسال می کردند.
سخندان تصریح می کند: نتیجه امتحانات در سال اول نشان داد که من شاگرد اول شده ام و همین مسئله منجر به بهبود دیدگاه طبقه اشراف و حتی شکل گیری رابطه ای صمیمانه بین ما شد.
این فعال اجتماعی از تحصیل تا مقطع ششم ابتدایی در نخستین مدرسه ی متشکل از اشراف و طبقه متوسط جامعه حکایت می کند و می گوید: برای مقطع بعدی در نخستین دبیرستان یزد یعنی دبیرستان ایرانشهر ثبت نام کردم اما پدر و مادرم سخت مخالف تحصیل من بودند و اعتقاد داشتند که مرد باید کاسب باشد و درس خواندن هیچ فایده ای ندارد.
وی اضافه می کند: از آنجایی که به شدت به مادرم علاقه داشتم، درس را رها کردم و وارد بازار کار شدم. نخستین کاری که در آن با روزی یک ریال درآمد، شاغل شدم حنافروشی بود اما به دلایلی که سبب ناراحتی من از استادکارم شد، بعد از مدتی آنجا را ترک کردم و پا به صنعت جدیدالورود جوراب بافی گذاشتم.
سخندان در ارتباط با جوراب بافی تصریح می کند: کار در این پیشه را از شاگردی آغاز کردم اما با صاحبکارم طرح دوستی ریخته و توانستم تمام اصول مدیریت را از او یاد بگیرم. خوشبختانه برحسب تصادف به دنبال راهاندازی کارخانه اقبال و استخدام صاحب کارم، درخت تلاش هایم به ثمر نشست و او این صنعت را به من سپرد.
وی اضافه می کند: بعد از تقبل مدیریت کارگاه جوراب بافی تا پنج سال در این صنعت فعالیت نموده و توانستم علاوه بر توسعه ی آن، به افراد زیادی ماهیگیری با قلاب جوراب بافی را یاد بدهم.
عموزاده فرخی یزدی بعد از 98 سال تجربه و گذر از مشکلات متمادی، در ادامه راجع به فعالیت 20 ساله خود در ثبت اسناد سخن می گوید و آغاز فعالیتش در این عرصه را اینگونه تشریح می کند: دو نیروی شاغل در ثبت اسناد بطور تصادفی گرفتار اختلاف شده بودند و به دنبال آن ثبت اسناد، چهار نیرو جذب می کرد و من نیز این فرصت را مغتنم شمرده و در آزمون استخدامی شرکت کردم و توانستم در وهله اول بعنوان حسابدار پذیرفته شوم.
وی از ارتقای سمتش در این اداره بعنوان رئیس حسابداری و سپس معاونت سازمان یاد می کند و می گوید: همیشه وجود عده ای از افراد که از ترقی و پیشرفت دیگران خوشحال نمی شوند، دور از انتظار نیست و طبق قاعده، عده ای نیز از فعالیت 20 ساله من در این اداره دل خوشی نداشتند پس با عاملی که مسبب آن یکی از دوستانم بود، به تهران منتقل شدم.
سخندان که روزگاری در جایگاه سیاسی شهردار یزد فعالیت می کرده، در این رابطه عنوان می کند: یکی از روزها به دنبال کارهای سیاسی و رسانه ای خود در یزد با «امیر اسدالله علم» که به صورتی همه کاره ی دربار حکومت وقت بود، آشنا شدم و گویا او هم آوازه کارهای سیاسی من در یزد را شنیده بود.
وی اضافه می کند: در ثبت اسناد تهران مشغول بودم که وزیر دادگستری مرا احضار کرد تا از این مجموعه به وزارت کشور منتقل شوم و آنجا بود که متوجه شدم بعنوان کاندید شهرداری یزد مطرح شده ام.
این فعال اجتماعی 98 ساله با اشاره به این که هیچ سر رشته ای از فعالیت در شهرداری نداشتم پس به اداره اتحادیه شهرداری رفتم و شهردار بودن را یاد گرفتم، تصریح می کند: هرچند در شهرداری یزد سمت های مختلفی مانند رئیس درآمد و معاونت را هم داشتم ولی طی مدت دو سالی که شهردار یزد بودم، توانستم خدمات بهادار ای به شهرم ارائه دهم و بیش از همه، از این مسئله خوشنودم.
وی که در کارهای سیاسی خود با حزب اراده ملی به سرپرستی «سید ضیاء طباطبایی» همکاری داشته است، می گوید: نقش من در کارهای سیاسی آن روزگار در حضور «قوامالسلطنه» بیشتر شد اما در کل مانند فرخی در حوزه روزنامه نگاری نیز کم و بیش فعالیتهایی داشتم.
نخستین شهردار در قید حیات یزد از کسب مدرک کارشناسی که در آن دوران بعنوان لیسانس معروف بود، در سال ۱۳۴۲ یاد می کند و می گوید: در زمان فعالیت من در ثبت اسناد، افراد زیادی دارای مدرک دیپلم بودند و سیاست دولت نیز به سمت واگذاری مسئولیت ها به این قشر حرکت می کرد و از آنجایی که در وزارت کشور مشغول به کار بودم، نمی توانستم با این تحصیلات جایگاه خودرا حفظ کنم.
وی خاطرنشان می کند: مسئولان فعال در وزارت ها از بورسیه ها و امتیازات خاصی برای تحصیل بهرمند بودند و من نیز با این امتیازات توانستم در رشته های مدیریت، حسابداری و مدرسی آن زمان، مدارک بالایی ستاندن و علاوه بر جایگاه سیاسی خود بعنوان مدرس به خصوص در حوزه علمیه نیز فعالیت کنم.
سخندان که چند سالی است همسرش را از دست داده، در ادامه می گوید: هم اکنون سه دختر دارم که هر کدام در زمینه ی پزشکی به مدارج بالایی حتی در سطح بین المللی دست یافته و فعالیت می نمایند، البته دوتایشان نیز مانند من بر همان خشت خانه ی فرخی یزدی متولد شدند.
به قول این مسئول یزدی تبار سال های نه چندان دور، شاید تنها فردی از خانواده ای با سابقه ی پزشکی در یزد باشم که توانستم راه فرخی یزدی را ادامه دهم و در حیطه کارهای او حرکت کنم چونکه از تمام کارهای فرخی یزدی تنها شعرش را نگفته ام هر چند با شعر و ادبیات نیز به خوبی آشنا هستم.
منبع: dastohonar.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب